سایهای بود بر دیوار،
آمد و گذشت بیصدا.
نه دستی آورد،
نه دستی برآورد.
نجوایی در باد بود،
گریخت، بینام و نشان.
نه زخمی گذاشت،
نه مرهمی آورد
هر دو رهگذرانِ خواباند.
هیچ نبودند جز وهمی گذرا.
ما ماندیم و سکوتی تلخ،
که حتی عبور را نمیپذیرد.
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر