آن احساس عمیق امان
در این پیرانه سر
که هنوز
پرواز در تداوم است
و جاده،
که در خمِ خستهی خویش
از بی مکان آغاز میشود،
به هیچکجا نمیرسد.
و ما،
رهگذرانِ بیسرزمینِ باد
که آسمان را
با چشمانِ خسته میکاویم
و زمین،
زیر گامهای تردیدمان
به صبوری
میفرساید
در هر لحظه،
هُرمِ نفسی در باد
که با خودش
قصیدهای ناتمام میآورد.
و ما،
میان سایه و نور،
میدویم
تا از سرنوشتِ خاموش
هجاهای زنده بسازیم،
بیآنکه بدانیم
کدام صدا
در پایانِ راه
ما را فرا خواهد خواند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر