۱۳۸۷ خرداد ۲۴, جمعه

آن شب که تو...

در اسباب مهیا
در رخت یک خواب
یا جالیز یک کنج
که تورا دست
میساید
که تورا میساید به من
عبور میشوی
و من میسایمت-
دستت بده
من منحنی، آه عشق
از دو نیمه تن – آه عشق در دو پاره خط
و عشق کاریست
که واجبانِ مرگ
بر تارک هر ، رختِ یک خواب
مینویسند...

من تاب میخورم
آواز میشوم
لب خواب میبرد
لب ناب میشود
دستت بده
دستت به تن
من ناز میکنم
ناز از کجا، تو تن
من پیرهن
...آه ، عشق کاریست
که واجبان صبح
بر خالی هر رخت
آواز میکنند

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اینو خیلی دوست دارم محسن