ميخواستم شعري بسازم شعري كه تو چونان چلنگران كه داس چونان برزيگران كه برنج بيتي كه تو بيتي تا برويد و بيتي كه بِدرَوَد ميخواستم شعري بسازمت دير آمدي اما يا زود رفته اي...
حرفی بزن چیزی بگو هرچه باشد از زندگی ،یا از مرگ اما بگو بگو بگو بگو چراکه لبهای تو زیباترین حرفهاست وقتی که بغض میکنی یا حرف که میزنی حتی لبهای توست ،زیباترینِ حرفهاست چیزی بگو ، بگو بگو بگو من ، تن ، طنین، صدا تو ، لب ، صدا ، رها حرفی بزن مرگ اگر نباشد ، اشک تو سست ترین پیوندهاست مرگم نشو اشک تو میشوم ، صدا کن-اَم حرفی بزن، حتی اگر بدرود
سانتر دهخدا : [ ت ُ ] [ فرانسوي ، اِ ] نژاد انسان وحشي ، زنده . اساس افسانه ها است مابين پليون و اُسا
[ ت ِ ] [ اِخ ] ژان باتيست (1658 - 1717م .) نقاش فرانسوي که در تاريخ و تصوير مهارت داشت . وي در مانيي ...
[ ت ِ ] [ اِخ ] آنتوان ژوزف (1752 - 1809م .) مرد انقلابي فرانسه است . در پاريس متولد شد. وي نهايت درست...
معین : [ ] [ (اِمص .) ] 1 ـ ارسال توپ براي بازيكن خودي . (فوتبال ). 2 ـ بازيكني كه معمولاً جلوتر از ديگران بازي ...
سرکلانتر دهخدا :
[ س َ ک َ ت َ ] [ اِ مرکب ] رئيس کلانتري . رئيس پليس . (فرهنگ فارسي معين ).
نتایج 16 تا 30 از 38 قنات کلانتر دهخدا : [ قَ ک َ ت َ ] [ اِخ ] ده کوچکي است از دهستان سبزواران بخش مرکزي شهرستان جيرفت ، واقع در 7هزارگزي جنوب خاوري سبزواران و 4هز...
پلاتوسانترال دهخدا : [ پْلا / پ ِ ] [ اِخ ] ماسيف سانترال . نام نجدي شامل يک پنجم مساحت فرانسه داراي رصيف هائي مدرّج و به طبقات که بر فراز آنها ...
تئوفيلانتروپ دهخدا : [ ت ِ ءُ رُپ ْ ] [ اِخ ] ماخوذ از يوناني : تئوس = خدا، فيلو = دوست و آنتروپوس = انسان . نامي است که در دوره «دي... تئوفيلانتروپي دهخدا : [ ت ِ ءُ رُ ] [ فرانسوي ، اِ مرکب ] نظريه تئوفيلانتروپها که مبتني است بر عشق خدا و انسانها. رجوع به ماده قبل شود.
دلم صدا میخواهد صدا صدا واز نهان در دل من دلم صدا میخواهد صدا بزن دلم هوا میخواهد، تو را می تو را می….می می – دل - تنگ – سنگ – آواز من تو وآواز و نی ، خواب و تنم نوا دارد، صدا می خواهد تنم صدا می دهد به تو که میخورم صدا می دهم آه آبِ تن آب تنی میکنم آب ، تن آبِ تن تن تن تتن تن تن تتن تن دم دم ددم دم تق تق تتق تق تن تو – شلاق من خواب و هروله خواب و نفس ، نفس نفس ، هروله نفس من میمکم مر مر من میمکم شانه – من از شانه تو تاب میخورم موی آشفته شانه میزنی میزن مرا تاب میدهی دستت بده ، دستت بده تفاله میشوم من مچاله می…می می چون سرو سرافراز بر آیینه در چون سرو خرامان به نهانخانه تن من شانه میزنم ، من شانه میمکم مستانه میمکم تو کوزه میشوی آب میتراود از شکاف گرم من مار میشوم به تو خانه میکنم من آب میشوم من هوس ، هوس نارنج میکنم ز بلندای قامتت آب از تو من عطش 18/2/86
- بر ماسه زاران دو حماسه جاریست " آب و آفتاب" بر ماسه زاران اما دو حماسه جاریست "خون و انسان" بر ماسه زاران اما شب فرو میرسد و ماه بر ماسه زاران اینک یحیایٍ تعمید هر اسفند بر ماسه زاران اندوه بر ماسه زاران تکرار 12/2/87