۱۳۸۶ دی ۱۱, سه‌شنبه

تا نيم ....

تا نیم شبان تکرار سقا که خانه

شام میبرد به خانه ی تکرار هر نیاز

تا صبحی که ناز – کنی و کوچه ها...

بگذار هوایی بخورد – کوجه ها ...صدا یٍ بچه ، چه ، چکه می کند-

شب تسلسل موها ت

پچ پچ ِ پیچک سحر آمیز هر باد

که می ریزد به ثانیه های نحیف بی تو

که می گذری ز نیم کوچه های اتصال پاره ، پاره ، پاره خط میشوم ، مهتاب

در کجای جهان ایستاده ام من

که ناگاه ، هجوم مصیبت بار تو آغازید

در کجا...

تا نیم شبان ِ تکرار سقا که خانه میبرد شام

فصل از انتها شروع میشود

فصل از تو آب می ... می ... می...

فصل از تو ناب می شود.

هیچ نظری موجود نیست: