«تنها یک مشکل به راستی جدی وجود دارد و آن هم خودکشی است. داوری اینکه زندگی ارزش زیستن را دارد یا نه.» آلبر کامو |
قوچی چند
بر کناره زوج نشستهاند
بر ماسهزاران
تنها ابر بود و باد
بر ماسهزاران
تنها آب بود و خاک
و چنین است
که کسی در هر اشارت صبحدمان
زمین را به شاباش صلا میزند
و دانههای الوان هر غروب
مشیّتیست لاجرم
که زوزهی سگاناش از یاد میبرند
بر خرسنگهای خویش
نشسته زندگی
آرام و پایدار
و اینهمه هیچ نیست
جز پهنه ای به ظاهر
در کانون خویش گامزنان
عاصی و جنونزده
تا با نظام خویش پنجه درافکند
گاه غروب اما
قوچان بر کناره
بر سنگ نمک لیسه میکشیدند
15/6/1386
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر