۱۳۸۶ بهمن ۲۴, چهارشنبه

آلزايمر

هر آنكه فراموش دمي

هوش مي

آنكه هر چيز در آينده كه مي مي مي

آنكه زن

آنكه پيرهن چاك و عرق كرده و خندان لب و مست

آنكه زلف آشفته و خوي كرده و خندان لب و مست

آنكه مست ، هست

بي هيچ بيش و كم

هر آنكه هوش مي ، فراموش مي ، در آغوش مي

آنكه ميگويد آري يا ميگويد نه ، آنگه برشت

يا جسارت آنكه ميگويد آري يا ميگويد نه ، آنگه برشت

فراموش ميشوم

گرم آغوش ميشوم ، لب تر ميكنم ، لب ميگزم ، ميخورم لب‌-‌ا‌‌-‌لب

آغوش ميفشارم ؛ نارنج ؛ تلي كرده برون سو ؛

بي آهو تر از آنيد ؛ به نيرو تر از آنيد

خيزيد و خز آريد .... همي دست بر اريد

بر آريد ؛ بر آريد ؛ برآريم و دعائي بكنيم ؛ زجائي بكنيم ، زجائي بكنيم

آنكه من ، كه من ميگويد مگريز ، ميگويد آنكه من ميگويم ، من نوشت