می-میزنم-تاب
از تاب می
از تاب میبری
شکیبیدن خاطرات
معشوق می دمی-
ازتاب میبری
دستم،کمر،کمان،من میکشم کمانت
خم میشوی
نارنج،سینه،دایره
از هوش می – بری
من، انحنا
تو ،تن،من آینه
کمان
ناقوس میزنی
من میمکم ، من شیره، من عطش
می می زنی- من تاب- توشکیب
تو حادثه،من آینه
دستان خواهش من
انحنای زوج تو - با تیغه ها
من بارشم-
من مست ، تو عطش